موضوع : تقریر برهان وجودی قسمت دوم
پژوهشگر: آرزو سلیمانی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
تحلیل راسل از برهان وجودی
برتراند راسل در قرن بیستم، در نظریه توصیفاتش نکتهای را که کانت به آن اشاره کرد ، چنین شرح میدهد که تحلیل گزارههای وجودی سالبه و موجبه نشان میدهد که تأیید این که " جیم " ها وجود دارند به معنای این امر است که چیزهایی هستند که مطابق توصیف " جیم " هستند و انکار وجود " جیم " ها انکار وجود چنین چیزهایی است . به این ترتیب نقش عبارت " وجود دارد " ، تأیید مصداق داشتن یک مفهوم است.
بنابراین مسأله این نیست که آیا یک موجود کامل، برای آن که کامل باشد، باید همراه با سایر صفات یا محمولاتش، محمول وجود را هم داشته باشد؛ بلکه این است که آیا مفهوم یا تصور یک موجود کامل، نمونه واقعی و مصداق خارجی دارد یا خیر . این مسأله را به طور پیشینی ، چنان که برهان وجودی مدعی آن است، صرفا با وارسی تصور یا مفهوم خدا نمی توان تعیین کرد. ماهیت اندیشه از یک سو، و ماهیت جهان خارج از ذهن از سوی دیگر، و تفاوت بین آنها، به نحوی است که هیچ نوع استنتاج معتبر از اندیشه یک نوع موجود معین، به وجود خارجی آن ممکن نیست. این ایراد منطقی اصلی برهان وجودی است.
بیان لایب نیتس از برهان وجودی
گریز ناپذیری منطقی برهان وجودی، مبتنی بر مستدل ساختن عدم امکان منطقی وجود تناقض در تصدیق به واجب الوجود است . زیرا اگر امکان داشته باشد مفهوم واجب الوجود، منطقا متضمن تناقض باشد، پس وجود خداوند نمی تواند به عنوان وجودی منطقا ضروری مورد تصدیق قرار گیرد، این اشکال عمده برهان وجودی بود که لایب نیتس با درک دقیق این نکته بیان مجددی از برهان ارائه کرد که به قرار زیر است :
اگر وجود داشتن موجود مطلقاً کامل امکان داشته باشد پس ضروری است که موجود باشد، زیرا بنا به تعریف ، موجود مطلقاً کامل نمی تواند فاقد چیزی باشد . اما اگر وجود نداشته باشد فاقد وجود خواهد بود. در نتیجه، موجود مطلقا کامل نمی تواند فاقد وجود باشد. برای موجود مطلقاً کامل وجود داشتن امکان دارد، بنابراین ضروری است که موجود مطلقاً کامل وجود داشته باشد. در تأیید سخن خود، لایب نیتس استدلال میکند که کمال، کیفیتی بسیط و تقلیل ناپذیر بدون محدودیتی ذاتی است، هر چه بسیط باشد نمی تواند با کیفیات بسیط غیر قابل تجزیه دیگر در تعارض باشد و هر چه که با دیگری در نوع تفاوت داشته باشد، نمیتواند با آن در تعارض باشد. بنابراین برای یک وجود (خدا) این امکان هست که تمامی کمالات ممکن را داشته باشد.
حتی مؤلفان براهین وجودی نیز قبول ندارند که لایب نیتس واقعا سازگاری تمامی صفات را در خداوند به اثبات رسانده باشد . نورمن مالکولم فیلسوف دین معاصر، دو اشکال را در برهان لایب نیتس دیده است :
اول این که برهان فرض میگیرد که بعضی کیفیات، ضرورتا ثبوتی هستند و بقیه سلبی، در حالی که ممکن است موضوع بدین صورت نباشد. بعضی کیفیات ممکن است در یک محتوا ثبوتی باشند و در محتوایی دیگر سلبی.
دوم این که، لایب نیتس به غلط فرض میکند که بعضی کیفیات ذاتا بسیطاند چون ممکن است هر چه در سیستم ذهنی بسیط است در سیستمی دیگر مرکب باشد.
همچنین امکان دارد ایراد سومی هم اضافه شود . برهان لایب نیتس بیشتر بر اعتبار اصل این همانی بالفعل چیزی که مفهوماً غیر قابل تشخیص است مبتنی شده است.
برهان وجودی اسپینوزا
بندیکت اسپینوزا همانند دکارت، معتقد بود وجود خداوند به نحو ریاضی قابل اثبات است . او بر این باور بود که ما نمی توانیم اطمینان از وجودی چیزی، بیش از وجود موجود مطلقاً بی نهایت یا کامل، یعنی خدا را داشته باشیم؛ و این اطمینان از برهان وجودی ناشی میشود.
استدلال اسپینوزا بدین صورت است که باید برای هر چیزی علتی وجود داشته باشد یا برای وجودش و یا برای عدمش . واجب الوجود ضرورتا موجود است مگر این که علتی کافی برای تبیین اینکه خداوند وجود ندارد باشد . هیچ علت کافی برای تبیین این که چرا واجب الوجود موجود نیست وجود ندارد زیرا چنان علتی باید در طبیعت خداوند و یا خارج آن باشد اما هیچ علتی خارج وجود واجب نمی تواند به نحو امکان باعث عدم او گردد، همچنین هیچ چیز در درون وجود واجب نمی تواند باعث عدم او گردد ، در نتیجه هیچ علت کافی برای این که چرا واجب الوجود موجود نیست وجود ندارد ،بنابراین واجب الوجود ضرورتاً وجود دارد.
به نظر میرسد که بتوان ایرادهای معمول را به استدلال اسپینوزا وارد کرد و اضافه بر این حداقل یک ایراد بیشتر . قضیهء « باید عدم علتی داشته باشد » نه تنها بدون دلیل است بلکه به نظر میرسد متضمن تناقض نیز باشد . قانون علیت فقط اقتضاء میکند که برای هر چیزی باید علتی باشد. تأکید بر وجود علت برای عدم ، کاملا غیر معمول است.
اسپینوزا در صورت دوم برهان چنین استدلال میکند که چیزی ضرورتا موجود است ، این وجود ضروری ، یا متناهی است یا نامتناهی . برای این وجود ضروری، نامتناهی بودن ممکن است . باید علتی برای این که چرا آن وجود ضروری وجودی نامتناهی نیست باشد . هیچ وجودی متناهی نمی تواند این وجود را از نامتناهی بودن باز دارد. بنابراین این وجود ضروری باید وجودی نامتناهی (یعنی خدا) باشد .
درباره براهین اسپینوزا دو نکته قابل توجه است :
اولاً از برهان جهان شناختی فرض این که چیزی وجود دارد را وام گرفته است ، بنابراین استدلال ما تقدم بودن را از دست میدهد.
ثانیاً نتیجه برهان اسپنوزا خدای دکارت ولایب نیتس نیست، بلکه نوعی همه خدایی است. زیرا وجود نامتناهی مطلق واحد است ، و آنچه را که خداشناسان، مخلوقات مینامند در دیدگاه اسپنوزا فقط حالات یا صفات این جوهر واحد نامتناهی یعنی خداست.
کاربرد هگلی برهان وجودی
پس از کانت، صورتی از برهان که مورد بحث او بود، مورد انتقاد شدید قرار گرفت. هگل و پیروان او این برهان را به شکل تقریباً متفاوتی به کار بردند . به تعبیر خود هگل در مورد موجود متناهی " وجود " با " تصور" تناظر و تطابق ندارد، اما از سوی دیگر در مورد نامتناهی که تعین ذاتی دارد واقعیت باید با " تصور" تطابق داشته باشد. این همان " ایده " است یعنی اتحاد عالم و معلوم
به بیان دیگر صرف الوجود یا مطلق، همانا مسلم انگاشتن هر وجود و هر اندیشهای است. اگر موجودات متناهی وجود دارند، وجود مطلق یا صرف الوجود هم وجود دارد . وقتی که موجودات جزئی و متناهی میاندیشند ، وجود یا موجود مطلق به خود اگاهی میرسد، و طبق استدلال برهان وجودی ، اندیشه متناهی، از منشاء غایی خود ، آگاه است و واقعیت آن را عقلاً نمی توان انکار کرد.
اشکال این است که نتیجهء آن یا جزئی یا به غایت مبهم است . یعنی هنگامی نتیجه جزئی می شود که واقعیت وجود یا موجود مطلق، مترادف با وجود سرجمع موجودات متناهی باشد؛ از سوی دیگر از آن جهت بسیار مبهم است که اگر موجود مطلق عبارت از یک کمیت متافیزیکی باشد که تمایزش از سرجمع کل موجودات متناهی، قابل توضیح وتبیین نباشد ، چندان لطف و جاذبهای ندارد.
تقریر مفهوم گرایان از برهان وجودی
یکی از ویژگیهای اصلی برهان وجودی ، تنوع ناشی از چند وجهی بودن آن است . بر این اساس تقریرهای گوناگونی از آن صورت گرفته است ، از جمله تقریر آن بر حسب قضایای موجهه و فرضیه صدق در دلالت شناسی منطق موجهات که این مبنای کار مفهوم گرایان بوده است .
رکن و پیش فرض تقریر آنان ، این است که قوای ادراکی علت به وجود آمدن و بقاء گزاره ها می باشد ؛ به بیان دیگر وجود گزاره وابسته به وجود ذهن است و نسبت میان آنها مانند نسبت میان معلول و علت است . پیروان این تقریر معتقدند که اگر یک گزارهء صادق در همه جهان های ممکن وجود داشته باشد ، این امر وجود خداوند را اثبات می کند ، زیرا ذهن انسانی و شبیه به آن در همه جهان های ممکن وجود ندارد بنابراین برای صدق گزاره ها باید ذهن الوهی باشد . مبنای دیگر برهان مفهوم گرایان ، فرضیه جهان های ممکن است ، که طبق آن جهان هایی غیر از جهان فعلی گر چه بالفعل وجود ندارد ، اما بالامکان وجود دارند و در آن جهان ها صدق و کذب گزاره هایی که جهت آنها ضرورت و امکان است ، ممکن می باشد . با توجه به این مبانی تقریرات متفاوتی از این برهان صورت گرفته است .
مفهوم گرایان بر اساس مقدماتی از جمله مفهوم گرایی ، واقع گرایی و بی همتایی ضروری برخی از صفات بیان می کنند که بی تردید برخی از گزاره ها به صورت ضروری و مطلق صادق اند مانند اولیات . از طرفی گزاره ها نتیجه تأثیر و تأثر علل ذهنی هستند ؛ و کسی می تواند چنین گزاره هایی را تدوین کند که به همه عوالم ممکن و شرایط فرضی آنها آگاه باشد ، بنابراین باید ذهنی الوهی باشد تا این گزاره ها نتیجه فعالیت ذهن او باشد و آن خداست .
به نظر مفهوم گرایان گزاره هایی مانند اولیات ، بدهیات و مسلمات حتی اگر صدق ضروری هم نداشته باشند ، صدق دائمی دارند و چنین گزاره هایی همه ظرف زمان را پر کرده اند ؛ علاوه بر این صدق آن ها بستگی به این دارد که ذهنی آنها را ایجاد کرده باشد و این ذهن ضروری مساوی است با خدا .
شبیه آن چه را که مفهوم گرایان بیان کرده اند درتعابیر آکویناس و منادولوژی لایب نیتس نیز می توان یافت . تقریر آکویناس به صدق ضروری برخی از گزاره ها اشاره دارد که به دلیل صدق ضروری آنها نمی توان آنها را زمانمند دانست و به دلیل پدیده بودن اذهان ممکن و انسانی نمی توان آنها را فعل اذهان ممکن و انسانی دانست .
لایب نیتس نیز از طریق امکان بر وجود خدا استدلال می کند که اگر واقعیتی در میان ماهیات یا امکان ها ، و یا در حقایق ابدی وجود داشته باشد ، این واقعیت باید بر یک وجود ضروری یا بالفعل استوار باشد ، وجود یا واقعیتی که یا ذاتاً وجود داشته باشد و یا ذاتاً عین فعلیت باشد و بدون وجود خدا در عالم امکان ، هیچ واقعیتی وجود ندارد .
پلانتینجا – فیلسوف دین معاصر – نظریه مفهوم گرایان را در قالب یک تز ، آنتی تز و سنتز ارائه می کند . وی معتقد است که تز این است که حقیقت و صدق نمی تواند از فعالیت ذهنی مستقل باشد ، آنتی تز این است که صدق باید از فعالیت ذهنی ما مستقل باشد و سنتز این است که صدق از فعالیت عقلی ما مستقل است ، ولی از فعالیت عقلی خدا مستقل نیست .
بررسی تقریر مفهوم گرایان
بسیاری از فیلسوفان معتقدند که لازمهء نتیجه بخش بودن برهان مفهوم گرایان ، صدق مفهوم گرایی است . مفهوم گرایان اذعان می کنند که ساختار ذهن و تجربه همسان است از این رو ، آن دو بیانگر یک واقعیت هستند ، و هر آنچه در ذهن تحقق می یابد ، دقیقاً همان چیزی است که در واقع و تجربه نیز وجود دارد .
بر این اساس ، مفهوم گرایی امری صادق خواهد بود و می تواند مقدمه هر برهانی مانند برهان اثبات وجود خدا باشد .
مخالفان مفهوم گرایی معتقدند که محتوای ذهن و تجربه با هم مساوی نیستند ؛ بنابراین ؛ صدق تجربه ، مستلزم صدق مفهوم گرایی نیست . با قطع ارتباط میان ذهن و تجربه ، مفهوم گرایی ارزش صدقی نخواهد داشت و نمی توان آن را برای اثبات امور واقعی به کار برد .
اما نقد مشترکی که به همه تقریرهای برهان مفهوم گرایان وارد شده است ، نقص آن درمبنای مشترک آنهاست . این برهان بر نظریه صدق و آن هم بر فرضیهء جهان های ممکن استوار است و از آنجایی که فرضیه جهان های ممکن مدلل نیست و نظریهء صدق به اشکال دیگر نیز قابل طرح است ، پس این برهان توانایی اثبات چیزی را ندارد .
تقریر شیخ محمد حسین غروی اصفهانی از برهان وجودی
با ورود کتب فلسفی غرب به سنت فلسفه اسلامی نقدها و نظرها پیرامون اندیشه های فلاسفه غربی اوج گرفت واز جمله برهان وجودی آنسلم نیز مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت. در بین فلاسفه اسلامی از جمله کسانی که اقبالی به برهان وجود داشته اند شیخ محمد حسین اصفهانی، آقا محمد رضا قمشهای و علامه محمدتقی جعفری بودهاند که در ادامه به تقریر یکی از این بزرگواران میپردازیم.
نظیر برهان آنسلم در کتاب « تحفه الحکیم » - منظومهای در موضوع حکمت - از شیخ محمد حسن غروی اصفهانی، معروف به کمپانی(1296- 1361 ق) آمده است.
ایشان در باب اثبات واجب الوجود چنین بیان کرده است:
1- ما کان موجودا بذاته بلا حیث هو الوجب جل وعلا
2- وهو بذاته دلیل ذاته أصدق شاهد علی اثباته
3- یقضی بهذا کل حدس صائب لولم یکن مطابق للواجب
4- لکان اما هو لإمتناعه و هو خلاف مقتضی طباعه
5- أو هو لافنقاره إلی السبب و الفرض فردیته لما وجب
6- فالنظر الصحیح فی الوجوب یفضی إلی حقیقه المطلوب
ترجمه :
1- موجودی که وجودش بالذات است و برای موجودیت خود هیچ حیثیتی نمیطلبد .
2- واجب ، به ذات خود دلالت برخود دارد و او خود صادق ترین گواه بر اثبات خود است .
3- این سخن، مطابق حدس صائب است ، زیرا اگر برای واجب الوجود فردی نباشد .
4- یا به این دلیل است که موجودیت برای واجب ، ممتنع و محال است که این فرضی است مخالف ذات واجب .
5- و یا به این دلیل است که واجب، محتاج علت است واین نیز ممکن نیست ، زیرا فرض این است که او فرد واجب است .
6- پس نظر و تأمل صحیح در مفهوم وجوب ، منجر به حقیقت اثبات مطلوب می شود.
حکیم اصفهانی در بیت آخر به این مطلب اشاره کرده است که اگر وجوب را محور بررسی قرار دهیم، باید تحقق عینی و خارجی واجب الوجود را هم تصدیق کنیم . به بیان دیگر ، اگر درست در معنای واجب الوجود تأمل کنیم، بدون هیچ مقدمهء دیگر همین تصور ما را به تصدیق آن مضطر خواهد کرد.
به اصطلاح منطقیان، ثبوت و تحقق واجب الوجود از لوازم بیّن بالمعنی الاخص واجب است؛ یعنی صرف تصور موضوع در قضیه « الواجب موجود » کافی برای تصور محمول و نسبت حکمیه و تصدیق و اذعان به آن است و اگر کسی تصدیق به این قضیه ننماید ، به جهت عدم تصور صحیح موضوع آن است . به عبارت دیگر، شکی نداریم که قضیه « واجب الوجود، واجب الوجود است » ، قضیهای صادق است . حال این قضیه را به عنوان مفروض در نظر میگیریم و میگوییم : اگر اثبات وجود برای واجب، محتاج دلیل باشد ، معنایش این است که در حقیقت، واجب الوجود نیست و در ذات او موجودیت مأخوذ نبوده و موجودیت برای او امری عارضی است، و این معنایش این است که ذات واجب نسبت به وجود ، رابطهء امکانی دارد و نه ضرورت ، یعنی « واجب الوجود، ممکن الوجود است » ، روشن است که چنین قضیهای تناقض آمیز و خلاف مفروض است.
اگر فرض کردیم که عینیت و تحقق خارجی، ذاتی شیء است و آن شیء عین عینیت ومتن واقعیت و محض خارجیت است، برای موجودیت آن شیء واسطهای در اثبات و ثبوت لازم نیست.
حکیم اصفهانی معتقد است که ما تصوری از موجودی که وجود، عین ذات اوست می توانیم داشته باشیم . حال اگر کسی در تحقیق خارجی چنین موجودی شک کند، می توان به او گفت که عدم تحقق این موجود از دو حال بیرون نیست :
الف- یا به جهت امتناع بالذات است .
ب- یا به جهت امتناع بالغیر است.
امتناع بالذات خلاف فرض مذکور است ، زیرا بحث در واجب الوجود است نه ممتنع الوجود . امتناع بالغیر نیز خلاف فرض ذکر شده است زیرا امتناع بالغیر درجایی است که معلولی به جهت نبودن علتش ممتنع شود و چنین فرضی در واجب الوجود معنا ندارد، چرا که واجب الوجود هرگز محتاج علتی نبوده و مسبّب از سببی نیست تا بتوان گفت به جهت عدم علتش ممتنع شده است پس هر دو فرض محتمل، خلاف فرض اولیه است ؛ بنابراین تصور صحیح از معنا و مفهوم واجب الوجود خود هادی ما به تصدیق ثبوت آن است.
نقد و بررسی تقریر شیخ محمد حسین غروی اصفهانی
میتوان تقریر مرحوم اصفهانی را شبیه صورت دوم برهان آنسلم دانست که توسط خود او بیان شده است، بدین گونه که
1- منطقاً ضروری است که هر چه برای مفهوم موجود واجب ضرورت دارد، مورد تصدیق قرار گیرد.
2- وجود واقعی منطقاً برای مفهوم موجود واجب ضرورت دارد.
3- بنابراین منطقاً ضروری است اذعان کنیم موجود واجب وجود دارد.
کبرای این قیاس قابل پذیرش است، چرا که عناصر ذاتی و مقدمات یک موضوع در یک قضیه لزوماً و ضرورتاً بر آن موضوع حمل می شوند و باید مورد تصدیق قرار بگیرند . اما این که آن موضوع، در خارج وجود داشته باشد یا نه، نیاز به استدلال دارد؛ لذا در صغرای قیاس مذکور منظور از " وجود واقعی " روشن نیست. اگر مقصود " ضرورت مفهوم وجود برای مفهوم واجب الوجود " باشد ، از آن گزاره ، وجود خارجی واجب الوجود استنباط نمیشود ، واگر مقصود از " وجود واقعی" ، وجود خارجی در مقابل وجود ذهنی باشد ، این بیان که وجود واقعی( مصداق وجود ) می تواند ذاتی و مقوّم یک مفهوم باشد و وجود خارجی، بر یک مفهوم از آن جهت که مفهوم است ضرورتاً قابل حمل است ، بدیهی نیست و به نظر میرسد صغرای این تقریر نیازمند برهان است .
همچنین آنچه حکیم غروی اصفهانی از بررسی معنای واجب و محور قرار دادن وجوب وجود ، به تحقق عینی آن استدلال کرده است ناتمام است زیرا همان خلط حمل اولی ذاتی و شایع صناعی رخ داده است.
نتیجه :
همان گونه که در سیر برهان وجودی در میان پیروان الاهیات عقلی ، ملاحظه شد ، اساس این برهان این است که اول تعریفی از خدا بدست دهیم و بعد بگوییم شیئی که تعریفش این است هیچ گاه نمیتواند وجود نداشته باشد ، بنابراین ، اگر این استدلال تمام باشد ، به وسیله تعریف یک شیء ، وجود آن را اثبات کرده ایم . اما باید توجه داشت که تعاریف ارائه شده در مورد خداوند - چه در قالب الاهیات سلبی و چه در قالب الاهیات ایجابی – در بستر اعتقاد به یک دین خاص است ، و بدون آشنایی با فضایی دینی اعتقاد به خدا نمی توانند قانع کننده باشند . هر چند قضیه « خدا وجود دارد » بالضروره صادق است ، با توجه به اسنجام منطقی مفهوم « خدا » اثبات این که آن مفهوم و در نتیجه خود آن گزاره انسجام دارد ، منوط به متن و زمینه اعتقاد به خداوند است که برهان وجودی به تنهایی از فراهم ساختن آن ناتوان است . در حقیقت بدون چنین متن و زمینه ای ، مفهوم «خدا» مفهومی بیهوده است .
همچنین برهان وجودی از تصور موجود اعلی به اثبات وجود آن در واقعیت می رسد اما باید در نظر داشت که ما تنها چیزهایی را میتوانیم تصور کنیم که ماهیت داشته باشند در حالی که باری تعالی ، وجود محض است . بنابراین هر چیزی را که ذهن وضع میکند و تصور آن را واجب می داند غیر از واجب تعالی است که ما تنها به وسیله محمولاتی از اسماء و صفات الهی ، آن را به واجب تعالی نسبت می دهیم .
منابع :
1 – الاصفهانی الغروی ، شیخ محمد حسین ، تحفه الحکیم منظومه فی الحکمه و للعقول ، قدم لها و دققها الحجه الشیخ محمدرضا المظفر ، مطبعه النجف ، 1370، تهران .
2 – ال . گیلسر ، نورمن ، فلسفه دین ، ترجمه حمیدرضا آیت اللهی ، انتشارات حکمت ، 1375 ، تهران .
3 – پترسون ، مایکل . هاسکر ، ویلیام . رایشنباخ ، بروس . بازینجر ، دیوید . عقل و اعتقاد دینی ، ترجمه احمد ( آرش ) نراقی ، ابراهیم سلطانی ، طرح نو ، 1376 ، تهران .
4 – پلانتینجا ، الوین ، فلسفه دین ( خدا ، اختیار و شر ) ، ترجمه و توضیح محمد سعیدی مهر ، مؤسسه فرهنگی طه ، 1384 ، قم .
5 – جوادی آملی ، تبیین براهین اثبات خدا ، ویراستار حمید پارسانیا ، مرکز نشر إسراء ، قم ، بی تا .
6 – خرمشاهی ، بهاءالدین ( مترجم ) ، خدا در فلسفه ( برهان های فلسفی اثبات واجب ) ، برگرفته از دایره المعارف فلسفی پل ادواردز ، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، 1370 ، تهران .
7 – ژیلسون ، اتین ، روح فلسفه در قرون وسطی ، ترجمه ع . داوودی ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، 1366 ، تهران .
8 – کاپلستون ، فردریک چارلز ، تاریخ فلسفه ( جلد دوم ) از آگوستینوس تا اسکوتوس ، ترجمه ابراهیم دادجو ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، 1378 ، تهران .
9 – غرویان ، محسن ، سیری در اثبات ادلهء وجود خدا ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزهء علمیه قم ، 1377 .
10 – هیک ، جان ، فلسفه دین ، ترجمه بهزاد سالکی ، ویراستار بهاء الدین خرمشاهی ، انتشارات بین المللی الهدی ، 1381 ، تهران .
11 – حسینی شاهرودی ، سید مرتضی ، « برهان مفهوم گرایی بر اثبات وجود خدا » ، نامهء حکمت ، فصلنامه علمی – پژوهشی فلسفه دین و معرفت شناسی ، سال چهارم ، شماره هشتم ، پاییز و زمستان 1385 ، ص 119 – 143 .
12 – عبدی ، توحید ، « بررسی برهان وجودی آنسلم برای اثبات وجود خدا » ، قبسات ، فصلنامه علمی ترویجی در حوزه دین پژوهی ، سال یازدهم ، شماره 41 ، پاییز 1385 ، س 135 – 162 .
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |